ثروت و رسانه !!!

درجوامع امروزی ثروت ورسانه دوپایه اصلی رسیدن به قدرت وسلطه می باشند.واگرگذری به جامعه بلوچستان بزنیم دارای هردوی این مولفه  هستند ولی متاسفانه دارند از هردوی آنها استفاده ابزاری می کنند.ثروتمندان و جامعه بورژوازی بلوچستان در گردابی دارند دست وپا می زنند آن ورش ناپیداست در واقع نمیدانند که چه جوری از ثروت خود در جهت رشد و توسعه بلوچستان استفاده کنند در بلوچستان تعداد زیادی از این افراد هستند که پولشان از پارو بالا رفته ومرفه هان بی دردی هستند که فقط به فکر خود و دوربری هایشان هستند وسرمایه گذاریهای کلان در خارج از این استان و یا حتی کشور انجام داده اند که هیچ توفیری به حال جامعه بلوچستان ندارد.واگر این افراد این سرمایه کلان و یا لااقل نصف آنرا در بلوچستان بزرگ سرمایه گذاری می کردنند راندمان کاری هم بالا رفته بود و تعداد افراد بیکار هم تقلیل یافته بود و جامعه از این روند رو به رکود در می آمد و جهت شکوفایی به خود می گرفت .اگر این عزیزان در جریانات فرهنگی همگام می شدند و سرمایه ایی در جهت شناساندن فرهنگ بومی و هنر ان منجمله موسیقی به خرج می دانند سال  به سال هنرمندان موسیقی بلوچ و با وضعیت های اسفناکی دار فانی را وداع نمی گفتند در سالیان نه چندان دور صدای سرود پیرولک صاحبداد با آرشه نوازییهای ماهر و چیره دستی  که داشت از دختر کاضی کشمیر (سمنبر ) و کسانوکین آسکلوک می گفت اما چه زود بر اثر بی مهری و یا شاید هم جریاناتی دیگر، به تاریخ پیوست ودر چندماه گذشته ماشک بامری با لاشاری کوران ،وغلامرسول دینارزهی با ناچی بیا ناچی بکن بشیربیدار .در چه وضعیتی به بهانه بیماریهای ،که خاص نبودنداز میان ما رفتندواگر همین ثروتمندان و جامعه بورژواز بلوچستان سرمایه ایی اندک در اختیار این هنرمندان قرار می دانند و برای آنان ارزش قائل می شدند الان وضعیت هنر موسیقی  ما اینچنین نبود . ولی ما ها فقط بلدیم نوشداروی بعد مرگ سهراب باشیم که فایده ایی ندارد. جامعه ثروتی ما درساختن برج و ساختمانهای آنچنانی   و دراضافه کردن زنهای خود استاد هستند چرا که معتقد هستند نسل مسلمانان را باید افزایش داد و جالبه که این نسل معلوم نیست چه از آب در بیاید و بارها دیده ام که فرزندان این ثروتمندان به تباهی کشانده می شوند و نمی توانند از ثروت شاید باد آورده ی پدرانشان درست استفاده کنند. آیا بهتر نبود این ثروت هنگفت را در بخشی خصوص که دارای بازده هی مناسبی است سرمایه گذاری کنند؟ ویا ایجاد یک موسسه قرض الحسنه و پرداخت وام بلا عوض برای دانشجویانی که پشت ارشد مانده و یا ساپورت کردن افراد و فرستادن آنها به خارج از کشور برای تحصیلات آکادمیک ؟ ویا دادن بودجه ایی هر چند ناچیزبه  نویسندگان بومی ا بلوچ درجهت به چاپ رساندن کتاب و مقالاتشان .ولی دریغ از این همه سالی که دارد می گذرد و سرمایه داران ما در هیچ جای مثبتی سرمایه گذاری نمیکنند و برای آبادانی و توسعه هیچ تلاشی نمیکنند. اگر جامعه کردستان دارد درست عمل می کنند. روشنفکران و سرمایه داران آنها در جاهای خوب و عام المنفعه  هزینه می کنند.  و روز به روز داریم می بینم که جامعه انان رشد کرده و از ثروت خود دارند درست استفاده می کنند.واما بحث دوم که رسانه است  آیادر این مهم درست عمل کرده ایم ؟ آیا توانسته ایم از آن به نحو درست ودر جهت منافع مشترک استفاده کنیم؟ اصلاآیا ما رسانه داریم که بتوانیم از آن درست استفاده کنیم ؟ بله ما دارای رسانه های قوی در سطح بلوچستان هستیم آنهم تریبون افراد مذهبی در واقع ملایان ما که متاسفانه درست استفاده نمی شود و فقط و فقط از آن استفاده ابزاری میشود شود .آیا شما دیده اید در یک نماز جمعه و عیدین از یک شهروند ننمونه تجلیل و تقدیری  شود؟ آیا در این تریبون ها بحثی از بالا بردن سطح آگاهیهای افراد جامعه صحبت شده است؟ آیا ملایان ما در امر اطلاع رسانی بلاهای خانمانسوز اعتیاد حرفی بر زبان آورد ده اند؟من احساس می کنم که  جامعه مذهبی دارد به بیراهه می رود چرا که همه چیز   خلاصه شده استدر جریانات دینی و مذهبی .و دوستان غافل از اینند که اگر سطح سواد بالا برود دین را بهتر می توان فهمید.بهتر درجهت جریانات دینی و مذهبی و حتی سیاسی قدم می توان برداشت .ولی این عزیزان دو دستی تریبون را چسبیده اند برای منافع شخصی و نه عمومی جامعه .آیا ملایان ما از این رسانه نمی تواند به شکل های دیگری استفاده کنند؟ ومطمئنم هستم که می توانم از آن استفاده کرد  ولی نمیدانم چرا این جریان اپیدمی شده که فقط و فقط باید از دین حرف زو بس وجالب است اگر کسی دنیا را درست نشناسد ونتواند با تکنولوژی دنیا ارتباط برقرار کنند در همان دین خود در جا می زند. ومن معتقد هستم هر چیز به جای خود نیکوست هم دین و هم دنیا و هم ارتباط برقرار کردن با تمامی اقشار جامعه از طریق رسانه های عیدن و نماز های جمعه .چرا ما یاد گرفتیم در همه ی جاهای دریوزگی پیشه کنیم مگر غیر از این است که اسلام با در یوزگی و مخالف است .من به هیچ عنوان جامعه مذهبی را رد نمی کنم و در واقع در حدآن نیستم ولی می توانم بگویم از همین جریان مذهبی می شود در جهت رشد به جلو، استفاده های درستی کردچه اشکال دارد در تریبون های نماز جمعه قطعه شعری از مولوی روانبد وشاملو خوانده شود ؟ چه اشکال دارد از فرهنگ و هنر شهرستان صحبت شود؟ چه اشکال دارد که از موسیقی ناب بلوچی با آن آیین های فولکولور صحبت کرد؟ مگر نمی شود در پیشت این تریبون ها از زبان و ادبیات بلوچی باآن رسم الخط منحصر به فرد آن صحبت کرد؟چرا در تریبون های ملایان مذهبی خبری از تئاتر این هنر زنده دنیا که به جای خود کار خانه انسان سازی است حرفی  به میان آورده نمی شود؟ مگر هنر تئاتر هنری نیست که می گریانند به خنده در می آورد و مگر غیر از این است که در تئاتر شخصیت ها هستند که با دو نیروی خیر و شر دست و پنجه نرم می کنند و جالب است بهترین شخصیت ها در هنر زنده نمایش شکل می گیرد و در آنجاست که انسانیت به درجه اعلا و اعلا تر می رسد.می شوداز پیشت این تریبون ها کارهای بزرگی انجام داد برای جلو بردن اهداف والای انسانی. البته اگر غم عزیزان را رها کند .........

جامعه بلوچ به  كدام سمت دارد مي رود؟!!

شناخت هرقوم نياز به شناخت فرهنگ آن دارد و در واقع هر قومي را كه قراره بشناسي بايد در خرده فرهنگ ها وآيين هاي سنتي بايد آن را جستجو كني و قوم بلوچ از اين قاعده هم مستثني نيست ويك جامعه ي قوي جامعه ايي است كه با آيين هاي خود زندگي مي كنند و درجهت شناساندن آن آيين ها از هيچ چيز دريغ نمي كند و جامعه بلوچ دريغ و صد دريغ  معلوم نيست به كجا دارد مي رود وچه سمت و سويي را انتخاب كرده است. براستي چرا الان كه ،هزاره سوم و جهارم است جامعه هنوز اون شكل واقعي خود را بيدا نكرده است؟ خط و مشي درستي ندارد ؟ ودارد سرخورده ميشود؟ چرا اين همه فرصت سوزي در قوم بلوچ صورت مي گيرد؟ چرا ازهر روزنه ايي براي شناخت و شناساندن فرهنگ قوي بلوچ استفاده نمي كنند؟ براستي چه كسي مقصر است كه اينهمه نا عدالتي دارد نصيب قوم بلوچ مي شود؟ من معتقدم هستم اولين كسي كه با عث و باني اين جريانات فرصت سوز مي شود خود ما هستيم چرا كه درك درستي از جامعه شناختي و ندادن سمت سو به جامعه را نداريم و هميشه ي خدا مي ناليم كه اگراينجوري ميشد بهتر نبود؟ اگرآنجوري مي شد بهتر نبود؟وجالب است ما مردمان اين سرزمين منتظر هستيم تا يك قهرمان بياييد و ما را از اين ورطه كه بسوي نابودي است و تا چند دماني ديگر نفس هاي آخر را دارد مي كشد نجات دهد و به قول رومن رولان فرانسوي: واي به حال ملتي كه منتظرقهرمان باشد. اين ماييم كه بايد خود قهرمان باشيم .كس نخارد بشت من جز ناخن انگشت من. الان اوضاعي كه من از قشر به ظاهر روشنفكر و تحصيلكرده دارم  مي بينم اسفناك است وهمگي كز كرده اند درلانه ايي و جرات ندارد طرح وبرنامه خود را ارائه كنند  ومعلوم نيست برنامه ايي دارند يا خير. جامعه بلوچ و قوم آن يكي از بزرگترين جوامع بشري به حساب مي آيد ودر طول دوران تاريخ آماج بيرحميها و نابرابري ها شده است و همه ي اين  جريانات باعث شده كه به اينجا برسد و داراي ريشه مستحم و قوي مي باشد اماالان چه؟ به كجا مي رويم ؟ اصلا براي چه مي رويم؟چرا نسبت به ديگر اقوام واقليت هاي اين كشور عقب افتاديم ؟ درجريانات روشنفكري دهه ي شصت و قبل از آن همين جامعه يكي از بيشتازان بوده و بعدها جوامعي مثل كرد هاي، كردستان  و يا خيلي هاي ديگه با به عرصه گذاشته اند . اما حالا چي ؟كجا ي اين معادله قرار گرفته ايم؟ خودمان را اگر با جامعه كردستان مقايسه كنيم زمين تا آسمان فرق معامله است چرا كه آنا ن كجايند و ما كجا؟ آنها چند شبكه تلوزيوني دارند و ما چندتا؟وجالب است الان قطب هنري كشور از سينما گرفته تا مجسمه سازي دست دوستان كرد است كه ما حتي سهم ناچيزي از آن را هم نداريم .كجاي اين معادله مجهول دارد، نمي دانم. البته برواضح است كه مي دانيم خودمان كاري ميكنيم كه اين بلاها دارد نازل  مي شود ريشه همه ي اين جريانات در تعصبات قومي و قبيله ايي و شايد هم مذهبي كه در كل هنر را بر خودمان حرا م كرده ايم و در يك چار چوب خاص داريم حركت مي كنيم و بايد از اين مرحله گذر كنيم و اين چار چوب را بشكنيم تا رشد كنيم ولي با اين اوضاع احوال ره به جايي نمي بريم به نظر شما كه داريد اين متن را مي خوانيدچه بايد بكنيم تا جامعه بلوچ سمت وسويي خودرا بيداكند؟اصلا اين جامعه به كدام سمت دارد مي رود؟

سلام دوستان

برگي از دفتر كهن بلوچ برآن است كه در دنياي مجازي جايگاهي براي رشد و توسعه قوم بلوچ و بلوچستان كه مردماني دارد با تاريخي كهن و به جا مانده از ساليان بسيار دور كه در اين مقال نمي گنجدرابيداكند.برگي از دفتر كهن بلوچ مي خواهد وضعيت موجود وتوسعه نيافته بلوچ و بلوچستان را مورد آسيب شناسي قرار دهد ودرجهت رشد و سامان بخشيدن به اين وضعيت بغرنج كه برهمگان بوشيده نيست  راه كارهاي علمي ارائه كنند هرچند دردنياي حقيقي نتوانستم آنچنان كه بايدوشايد دين خود را ادا كنم هرچند مي خواستم و به دلايل هاي زيادي كه نميشود گفت منصرف شدم چندي بيش به سفارش يكي از دوستان وبلاگ نويس برآن شدم كه  بنويسم و راه كار بگيرم و شايد بتوانيم با كمك همديگر گامي جهت توسعه برداريم در جامعه ايي كه هيچ چيز سرجايش نيست يك مقدار مشكل است ولي مي توان حرف زد و كاري كرد وشايد اين دنياي مجازي فرصتي باشد براي آناني كه دغدغه دارند از جنس همين مردم البته نه تمامي مردم بلكه عده ايي خاص كه مي توانند در تقسيمات شركت و كنند و بتوانند اين صف را بهم بزنند چرا كه كار مني كه دارم مي نويسم نبايد اين باشد كه فقط درصف بايستم چرا كه بايد صف را بهم بزنم و به قول دوستان تازه الان صفي وجود ندارد كه بخواهيم آن را از بين ببريم و يا آنرا بهم بزنيم و جالب است الان با توجه به اين موضوع كار راحتر مي شود ومي توان به سرمنزل مقصود رسيد. وبرگي از دفتركهن بلوچ هم برآن است با به بيش كشيدن نظرها،چالش ها،نقدها،.... درمورد جامعه بلوچي بتواند كاري بكند كه بشود از آن بهره جست و بر آن است كه همگام شما عزيزاني كه دغدغه داريد همراه شود وخواستارم با نظرها و بيش كشيدن بحث هاي مدرن ،سخن عزيزاني كه ميگويند بومي بمانيم وجهاني فكر كنيم رابركرسي بنشانيم و عضو كوچكي و يا شايدهم بزرگي از دنياي مدرن باشيم چرا كه قصه و افسانه ها و جريانات تاريخي ما هنوز بكر و ناب مانده است و مي توان از آنها بعنوان يك سكوي برتاب استفاده كرد . مي شود برگي از اين دفتر كهن را ورق زد .مي شود بلوچ كهن را از دل اين چالش ها و نقد ونظرهاي شما بر جايگاه واقعي خود نشاند .منتظرحضورتان هستم در برگي از دفتر كهن بلوچ............